صنوبر

ساخت وبلاگ

عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت
که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت

همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کِنِشت...

صنوبر...
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت: 16:25

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و تعدادشان را بیافزا... سختی‌هایشان را به تنهایی کارساز باش و به یاری خود نیرومندشان ساز و به شکیبایی مددشان ده و آنان را در چاره‌جویی، دقّت نظر عنایت کن.
خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آنچه را به آن جاهل‌اند به آنان بشناسان؛ و آنچه را نمی‌دانند، به آنان بیاموز؛ و آنچه را بینش ندارند، نسبت به آن بینا و آگاهشان کن...

دوستت دارم.

صنوبر...
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1402 ساعت: 20:38

در راستای فراخوان کردن مراجع ها برای دریافت جهیزیه، هردوتا شماره ی یکی از مددجوهای من سه روزه که خاموشه. خاموشه و واقعا این چیزی نیست که بتونه یه نفر رو خیلی عصبانی کنه؛ ولی من توی دلم خیلی عصبانی بودم و امشب که بالاخره گوشیش رو روشن کرد و تونستم باهاش حرف بزنم و به لطف خدا و اون مددجومون که امروز برامون شیرینی آورد و یادم اومد که واقعا دلم میخواد خوش اخلاق و سعی کنم انسان باشم، با نوعروسمون واقعا خوب بودم و سعی کردم مهربانانه صحبت کنم. ولی بعد از اینکه تلفن رو قطع کردم، صادقانه، به مامانم گفتم وقتی آدم عصبانیه، انسان بودن خیلی سخته...بلا به دور! ولی اگه حواسم نباشه، واقعا پتانسیل اخم کردن رو دارم و نمیدونم دقیقا ممکنه روزی چند بار با چند نفر دعوام بشه! + نوشته شده در چهارشنبه پنجم بهمن ۱۴۰۱ساعت0:4 توسط صنوبر صنوبر...ادامه مطلب
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 13:59

یه عزیزی هم (که توی این منطقه جز آدمای مطرح هستن!) از دور آدم ریسک پذیری بنظر میان ولی از نزدیک، خیلی محتاطن و در برابر تغییر شدیدا مقاومت میکنن. یبار در راستای مواجهه با نوجوونایی که طرفدار تتلو بودن، حرفای پست قبل رو بهشون گفتم و ایشون چیکار کردن؟ خندیدن و یه چیزی گفتن توو مایه های اینکه تو خیلی بامزه ای!! ولی اینی که میگی نمیشه! البته که من به حرف زدن ادامه دادم :))) تا اونجایی که گمونم حوصله شون سر رفت و با پوزخند معنی داری گفتن > اونجا بود که متوجه صنوبر...
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 15 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:49

مهمونی طول میکشید و چون ترس از شبم برگشته و قوت گرفته، خواستم زودتر برگردم خونه. نذاشتن و گفتن منو میرسونن. منم قبول کردم.خلاصه ساعت نزدیکای دوازده بود که راه افتادیم و بین ماشین سواری و پیاده روی توی صنوبر...ادامه مطلب
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:07

ولی به نظرم از سی تا سحری که توی ماه رمضون سپری میکنیم، حداقل پونزده تاش باید میون یه جمع بزرگ بگذره!اینجوری که از اینور تا اونور سفره بندازیم و در کنار آدمایی که خیییلی عزیزن و تعدادشون از شمارش دو د صنوبر...ادامه مطلب
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 ساعت: 12:05

با یکی از دوستام در مورد بخشی از باورهام حرف میزدم؛ میگفتم: نکته ی اول اینکه من مسئول اعمال خودم و زندگیم هستم؛ آدم خوبی ام هستم مثل همه. میگم خوبیم چون ایمان دارم که هم من و هم تو و هم همه ی آدمها، آ صنوبر...ادامه مطلب
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 116 تاريخ : شنبه 7 ارديبهشت 1398 ساعت: 14:51

فردا امتحان دارم و تازه نشستم برای خوندن؛ دو صفحه خونده بودم که یاد آهنگ هنوز سیاوش قمیشی افتادم. آدم کم صبر و حوصله ی وجودم هی پاهاشو کوبید زمین و گفت بذار بخونه بذار بخونه بذار بخونه بذار بخونه...دی صنوبر...ادامه مطلب
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 121 تاريخ : شنبه 7 ارديبهشت 1398 ساعت: 14:51

من انقدر روی خواسته های خودم متمرکزم و بی سرو صدا کارامو میکنم و حتی وقتی دارم از خستگی میمیرم، ناله و زاری نمیکنم و عاشق رشد و تغییر و یه سری از برنامه ها و جریان کلی زندگیم ام که هیچوقت نتونستم کسی صنوبر...ادامه مطلب
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 85 تاريخ : جمعه 9 فروردين 1398 ساعت: 18:40

گفت حالا که تصمیمتو گرفتی چه حالی داری؟
گفتم توو این مورد، دقیقا حال آدمی رو که سوار یه وسیله ی هیجان انگیز شده و حالا از اون بالا! هرچی جیغ و داد میکشه که پیاده ش کنن، نمیکنن و خودشم میدونه که نشدنیه. باید تا تموم شدن تایمش صبر کنم و آزادم که صدهزار بار بگم غلط کردم!
خیلی ام بد نیست؛ گاهی وسط <<غلط کردم>>هام، خنده م میگیره!!

صنوبر...
ما را در سایت صنوبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 03nobar-m3 بازدید : 84 تاريخ : جمعه 9 فروردين 1398 ساعت: 18:40